گذشتهی ساده:
savoredشکل سوم:
savoredسومشخص مفرد:
savorsوجه وصفی حال:
savoringشکل جمع:
savorsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی savour است.
انگلیسی آمریکایی لذت بردن، خوش آمدن، نوش جان کردن
I lived with her for a week and savored every minute of it.
یک هفته با او زندگی کردم و هر دقیقهی آن برایم لذتبخش بود.
Travelers should savor the local cuisine to truly experience the culture.
مسافران باید غذای محلی را نوش جان کنند تا واقعاً فرهنگ را تجربه کنند.
حس ذائقه، مزه، طعم، بو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is hard to describe the savor of this fruit.
توصیف طعم این میوه دشوار است.
Food had lost its savor for him.
برای او خوراک مزهی خود را از دست داده بود.
a pot from which issued the savor of fish
دیگی که از آن بوی ماهی برمیخاست
The novel's best aspect is its savor of rural life.
بهترین جنبهی این رمان رنگ و بوی روستایی آن است.
clothes savoring of naphthalene
لباسهایی که بوی نفتالین میداد
انگلیسی آمریکایی لذت، جذابیت
Music adds savor to everyday life.
موسیقی به زندگی روزمره، لذت میبخشد.
Without friends, the party lacked any savor.
بدون دوستان، مهمانی هیچ جذابیتی نداشت.
ویژگی، حالت، خاصیت، رنگ و بو، خصلت
Her rudeness was also savoring of contempt.
بیادبی او حاوی نشانههایی از تحقیر هم بود.
This argument savors of cynicism.
این استدلال گویای بدبینی است.
طعمدار کردن، مزهدار کردن، چاشنی زدن، ادویه زدن
to savor the soup with garlic
سوپ را با سیر مزهدار کردن
The sauce was savored with fresh lemon juice.
سس با آبلیموی تازه طعمدار شده بود.
He savored the grilled vegetables with a mixture of herbs.
او سبزیجات کبابی را با مخلوطی از گیاهان معطر مزهدار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «savor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/savor