فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Odor

ˈoʊdər ˈəʊdə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    odors

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی odour است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    بو، رایحه، عطر، عطر و بوی، طعم، شهرت
    • - the odor of chrysanthemums
    • - بوی تند گل داوودی
    • - This old cheese has a bad odor.
    • - این پنیر مانده بوی بدی می‌دهد.
  • noun countable
    حالت کلی، محیط
    • - an odor of suspicion
    • - یک محیط شک‌برانگیز (بویی از شک و تردید)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد odor

  1. noun scent
    Synonyms: air, aroma, bouquet, effluvium, efflux, emanation, essence, exhalation, flavor, fragrance, musk, perfume, pungence, pungency, redolence, smell, snuff, stench, stink, tang, tincture, trail, whiff

Idioms

ارجاع به لغت odor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «odor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/odor

لغات نزدیک odor

پیشنهاد بهبود معانی