Perfume

pɜrːˈfjuːm pɜrːˈfjuːm ˈpɜːfjuːm ˈpɜːfjuːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perfumed
  • شکل سوم:

    perfumed
  • سوم‌شخص مفرد:

    perfumes
  • وجه وصفی حال:

    perfuming
  • شکل جمع:

    perfumes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb A2
عطر، بوی خوش، معطر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She washed and perfumed her hair.
- گیسوان خود را شست و عطر زد.
- The perfume and rose water of Ghamsar are famous.
- عطر و گلاب قمصر معروف است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perfume

  1. noun scent, often manufactured and packaged for personal use
    Synonyms: aroma, attar, balm, balminess, bouquet, cologne, eau de cologne, essence, fragrance, incense, odor, oil, redolence, sachet, smell, spice, sweetness
    Antonyms: odor, stench, stink

ارجاع به لغت perfume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perfume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perfume

لغات نزدیک perfume

پیشنهاد بهبود معانی