گذشتهی ساده:
oiledشکل سوم:
oiledسومشخص مفرد:
oilsوجه وصفی حال:
oilingشکل جمع:
oilsروغن، چربی، روغن (گیاهی یا حیوانی یا کانی)، هر مادهی روغن مانند، مرهم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
vegetable oil
روغن گیاهی
olive oil
روغن زیتون
sunflower oil
روغن گلآفتابگردان
corn oil
روغن ذرت
mineral oils
روغنهای معدنی
salad oil
روغن سالاد
cod-liver oil
روغن ماهی (جگر ماهی کاد)
hair oil
روغن موی سر
bath oil
روغن حمام
sunburn oil
روغن پاد آفتاب (آفتابسوختگی)
نفت، مواد نفتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
oil well
چاه نفت
to drill for oil
چاه نفت کندن
Iran has rich deposits of oil and gas.
ایران دارای منابع غنی نفت و گاز است.
an oil refinery
پالایشگاه نفت
oil products
فرآوردههای نفتی
an oil tanker
(کشتی یا کامیون) نفت کش
an oil heater
بخاری روغن سوز (نفتی)
رنگ روغنی، نقاشی با رنگ روغنی
(عامیانه) چاپلوسی، چرب زبانی
روغن زدن به، روغن کاری کردن، روغن ساختن
This motor needs to be oiled.
این موتور نیاز به روغن کاری دارد.
The squeakiest wheel gets oiled first.
(چرخی که بیشتر جیرجیر میکند اول روغنکاری میشود) تا سروصدا نکنی به فریادت نمیرسند.
سکوی نفتی، سکوی حفاری چاه نفت و استخراج
آب و روغن با هم مخلوط نمیشوند، چیزهای نامتجانس را نمیتوان تلفیق کرد
رشوه دادن، سبیل (کسی را) چرب کردن
جریان کارها را روان و خوب کردن، عاقلانه عمل کردن
با متانت مسائل را حل کردن، روی آتش آب ریختن
آشتی دادن، (دشمنی یا اختلاف) حل و فصل کردن
(امریکا) 1- نفت کشف کردن و استخراج کردن 2- ناگهان موفق یا پولدار شدن
تا پاسی از شب بیدار ماندن و کار کردن، دود چراغ خوردن، تا دیروقت بیدار ماندن و کار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oil» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oil