گذشتهی ساده:
greasedشکل سوم:
greasedسومشخص مفرد:
greasesوجه وصفی حال:
greasingگریس، روغن اتومبیل، روغن، چربی، مداهنه
غذا و آشپزی روغن زدن، چرب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
First grease the bottom of the frying pan.
ابتدا ته ماهیتابه را روغنی کن (روغن بمال).
رشوه دادن
to grease the palm (or hand) of
رشوه دادن، سبیل کسی را چرب کردن
(در مورد حیوانات شکار) چاقوچله، آمادهی شکار شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grease» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grease