با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tamper

ˈtæmpər ˈtæmpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tampered
  • شکل سوم:

    tampered
  • سوم شخص مفرد:

    tampers
  • وجه وصفی حال:

    tampering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    مذاکرات پنهانی و زیر جلی داشتن، رشوه دادن، مداخله و فضولی کردن، ناخنک مردن
    • - don't tamper with that television set, Hossein!
    • - حسین این دستگاه تلویزیون را انگولک نکن!
    • - Apparently somebody has tampered with these documents.
    • - در ظاهر یک نفر این اسناد را دستکاری کرده است.
    • - jury tampering
    • - اعمال نفوذ در هیئت منصفه دادگاه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tamper

  1. verb interfere, alter
    Synonyms: busybody, butt in, change, cook, cut, damage, destroy, diversify, doctor, fiddle with, fool, horn in, interlope, interpose, intrude, irrigate, manipulate, meddle, mess around with, monkey around, muck about, phony up, plant, poke nose into, spike, tinker, vary, water
    Antonyms: leave alone
  2. verb bribe
    Synonyms: buy, buy off, corrupt, fix, get to, have, influence, lubricate, manipulate, reach, rig, square

Phrasal verbs

  • tamper with

    1- ور رفتن، دست زدن، انگولک کردن

    2- دستکاری کردن، پس و پیش کردن

    3- تطمیع کردن، تحت اراده‌ی خود در‌آوردن (با تهدید یا رشوه و غیره)، اعمال نفوذ کردن، زد‌و‌بند کردن

ارجاع به لغت tamper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tamper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tamper

لغات نزدیک tamper

پیشنهاد بهبود معانی