فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Interlope

ˌɪntərˈloʊp ˌɪntəˈləʊp

گذشته‌ی ساده:

interloped

شکل سوم:

interloped

سوم‌شخص مفرد:

interlopes

وجه وصفی حال:

interloping

معنی

verb - intransitive

(برای سودجویی) مداخله کردن، پا در میان کار دیگران گذاردن، فضولی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlope

  1. verb to intervene officiously or indiscreetly in the affairs of others
    Synonyms:
    interfere meddle butt in horn in

ارجاع به لغت interlope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interlope

لغات نزدیک interlope

پیشنهاد بهبود معانی