امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Interlope

ˌɪntərˈloʊp ˌɪntəˈləʊp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    interloped
  • شکل سوم:

    interloped
  • سوم‌شخص مفرد:

    interlopes
  • وجه وصفی حال:

    interloping

معنی

verb - intransitive
(برای سودجویی) مداخله کردن، پا در میان کار دیگران گذاردن، فضولی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlope

  1. verb To intervene officiously or indiscreetly in the affairs of others
    Synonyms: butt in, horn in, interfere, meddle

ارجاع به لغت interlope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interlope

لغات نزدیک interlope

پیشنهاد بهبود معانی