گذشتهی ساده:
interferedشکل سوم:
interferedسومشخص مفرد:
interferesوجه وصفی حال:
interferingدخالت کردن، پا به میان گذاردن، مداخله کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Please, don't interfere in our private affairs!
لطفاً در امور خصوصی ما دخالت نفرمایید!
interfering father-in-law
پدر شوهر فضول
The government interferes too much in commerce.
دولت در تجارت، زیاد دخالت میکند.
interfering claims
ادعاهای متضاد
Carbon dioxide interferes with the liberation of oxygen to the tissues.
دیاکسیدکربن جلو آزاد شدن اکسیژن در بافتها را میگیرد.
Slow-moving vehicles interfere with the free flow of traffic.
وسایط نقلیهی کندرو، جریان آزادانهی ترافیک را مختل میکنند.
Who has been interfering with my radio? it is ruined!
کی رادیوی مرا دستکاری کرده است؟ خراب شده!
Don't interfere with him while he is reading.
وقتی که دارد میخواند سر به سرش نگذار.
1- دست ور کردن به، خراب کردن، دستکاری کردن
2- مخل کسی شدن
3- (انگلیس) جماع به عنف کردن 4- بازداری کردن، جلوچیزی را گرفتن 5- (ورزش) بازداری (غیرقانونی) کردن
دخالت کردن در
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interfere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interfere