آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Interfere

    ˌɪnt̬ərˈfɪr ˌɪntəˈfɪə

    گذشته‌ی ساده:

    interfered

    شکل سوم:

    interfered

    سوم‌شخص مفرد:

    interferes

    وجه وصفی حال:

    interfering

    معنی interfere | جمله با interfere

    verb - intransitive B2

    دخالت کردن، پا به میان گذاردن، مداخله کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Please, don't interfere in our private affairs!

    لطفاً در امور خصوصی ما دخالت نفرمایید!

    interfering father-in-law

    پدر شوهر فضول

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The government interferes too much in commerce.

    دولت در تجارت، زیاد دخالت می‌کند.

    interfering claims

    ادعاهای متضاد

    Carbon dioxide interferes with the liberation of oxygen to the tissues.

    دی‌اکسیدکربن جلو آزاد شدن اکسیژن در بافت‌ها را می‌گیرد.

    Slow-moving vehicles interfere with the free flow of traffic.

    وسایط نقلیه‌ی کندرو، جریان آزادانه‌ی ترافیک را مختل می‌کنند.

    Who has been interfering with my radio? it is ruined!

    کی رادیوی مرا دستکاری کرده است؟ خراب شده!

    Don't interfere with him while he is reading.

    وقتی که دارد می‌خواند سر به سرش نگذار.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد interfere

    1. verb meddle, intervene
      Synonyms:
      intervene mix in get involved butt in intrude obstruct impede hinder prevent stop inhibit frustrate oppose conflict trouble inconvenience interpose intercede tamper foil thwart hamper hold up delay handicap interlope barge in obtrude busybody poke nose in get in the way incommode discommode intermediate intermeddle fool with step in hang up jam baffle make trammel balk suspend intermit remit horn in
      Antonyms:
      help aid assist

    Phrasal verbs

    interfere with

    1- دست ور کردن به، خراب کردن، دستکاری کردن

    2- مخل کسی شدن

    3- (انگلیس) جماع به عنف کردن 4- بازداری کردن، جلوچیزی را گرفتن 5- (ورزش) بازداری (غیرقانونی) کردن

    Collocations

    interfere in

    دخالت کردن در

    سوال‌های رایج interfere

    گذشته‌ی ساده interfere چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده interfere در زبان انگلیسی interfered است.

    شکل سوم interfere چی میشه؟

    شکل سوم interfere در زبان انگلیسی interfered است.

    وجه وصفی حال interfere چی میشه؟

    وجه وصفی حال interfere در زبان انگلیسی interfering است.

    سوم‌شخص مفرد interfere چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد interfere در زبان انگلیسی interferes است.

    ارجاع به لغت interfere

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «interfere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interfere

    لغات نزدیک interfere

    • - interfacial
    • - interfaith
    • - interfere
    • - interfere in
    • - interfere with
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.