گذشتهی ساده:
intercededشکل سوم:
intercededسومشخص مفرد:
intercedesوجه وصفی حال:
intercedingپادرمیانی کردن، میانجیگری کردن، میانجی شدن،میانهگیری کردن، وساطت کردن، شفاعت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wanted to punish his son, but I interceded.
او میخواست پسرش را گوشمالی بدهد؛ ولی من پا در میانی کردم.
We interceded on behalf of those who have been condemned to death.
ما به سود آنان که به مرگ محکوم شدهاند، وساطت کردیم.
If nobody intercedes, they will end up in divorce.
اگر کسی وساطت نکند کار آنها به طلاق خواهد کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intercede» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intercede