با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Intercede

ˌɪnt̬ərˈsiːd ˌɪntəˈsiːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    interceded
  • شکل سوم:

    interceded
  • سوم شخص مفرد:

    intercedes
  • وجه وصفی حال:

    interceding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    پادرمیانی کردن، میانجی‌گری کردن، میانجی شدن،میانه‌گیری کردن، وساطت کردن، شفاعت کردن
    • - He wanted to punish his son, but I interceded.
    • - او می‌خواست پسرش را گوش‌مالی بدهد؛ ولی من پا در میانی کردم.
    • - We interceded on behalf of those who have been condemned to death.
    • - ما به سود آنان که به مرگ محکوم شده‌اند، وساطت کردیم.
    • - If nobody intercedes, they will end up in divorce.
    • - اگر کسی وساطت نکند کار آن‌ها به طلاق خواهد کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد intercede

  1. verb mediate
    Synonyms: advocate, arbitrate, barge in, butt in, intermediate, interpose, intervene, intrude, mix in, monkey with, negotiate, plead, reconcile, speak, step in

ارجاع به لغت intercede

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intercede» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intercede

لغات نزدیک intercede

پیشنهاد بهبود معانی