امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Intervene

ˌɪnt̬ərˈviːn ˌɪntəˈviːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    intervened
  • شکل سوم:

    intervened
  • سوم‌شخص مفرد:

    intervenes
  • وجه وصفی حال:

    intervening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C2
در میان آمدن، مداخله کردن، پا میان گذاردن، در ضمن روی دادن، فاصله خوردن، حائل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I intervened between those two people who were quarrelling.
- من آن دو نفری را که با هم دعوا می‌کردند، از هم جدا کردم.
- After a little while, death intervened.
- پس از اندک زمانی مرگش روی داد.
- Unforeseeable developments can always intervene.
- جریانات غیرقابل پیش‌بینی همیشه می‌تواند رخ بدهد.
- A few seconds intervened between the flash of lightning and the thunder.
- میان درخشش آذرخش و صدای تندر چند ثانیه فاصله بود.
- those intervening years
- آن سال‌های میانی (فی مابین)
- The intervening hills and rivers made transportation difficult.
- تپه‌ها و رودخانه‌های بین راه، حمل و نقل را مشکل می‌کرد.
- We have decided not to intervene in their civil war.
- ما برآنیم که در جنگ داخلی آنان دخالت نکنیم.
- to intervene to settle a quarrel
- برای حل دعوا پا در میانی کردن
- If they attack our allies we will intervene.
- اگر به متحدان ما حمله کنند، ما مداخله خواهیم کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intervene

  1. verb mediate
    Synonyms:
    arbitrate barge in butt in come between divide horn in intercede interfere intermediate interpose interrupt intrude involve meddle mix in muscle in negotiate obtrude part put in two cents reconcile separate settle sever step in take a hand
    Antonyms:
    ignore leave alone
  1. verb happen
    Synonyms:
    bedevil befall come to pass ensue occur succeed supervene take place

لغات هم‌خانواده intervene

  • verb - intransitive
    intervene

ارجاع به لغت intervene

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intervene» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intervene

لغات نزدیک intervene

پیشنهاد بهبود معانی