گذشتهی ساده:
occurredشکل سوم:
occurredسومشخص مفرد:
occursوجه وصفی حال:
occurringرخ دادن، روی دادن، واقع شدن، اتفاق افتادن
Her death occurred around noon.
مرگ او حدود ظهر اتفاق افتاد.
The earthquake occurred in the early hours of the morning, shaking the entire city.
زلزله در ساعات اولیهی صبح اتفاق افتاد و کل شهر را لرزاند.
accidents which occur at home
حوادثی که در خانه رخ میدهد
Successful marriages do not occur by themselves, but are planned carefully.
ازدواجهای موفق خودبهخود روی نمیدهند؛ بلکه بادقت طرحریزی میشوند.
How did it occur?
آن اتفاق چگونه روی داد؟
وجود داشتن، یافت شدن، بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fish occur in most lakes.
ماهی در بیشتر دریاچهها وجود دارد.
That sound does not occur in the Persian language.
آن صدا در زبان فارسی وجود ندارد.
خطور کردن (به فکر)، از خاطر گذشتن، فکر کردن
Didn't it occur to you that he might be lying?
آیا فکر نکردی که ممکن است دروغ بگوید؟
Something occurred to me that I had never thought of before.
چیزی به خاطرم خطور کرد که هرگز فکرش را نکرده بودم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «occur» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/occur