با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Exist

ɪɡˈzɪst ɪɡˈzɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    existed
  • شکل سوم:

    existed
  • سوم شخص مفرد:

    exists
  • وجه وصفی حال:

    existing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive B1
    زیستن، وجود داشتن، موجود بودن، بودن
    • - The ideas that exist in the mind of an artist.
    • - اندیشه‌هایی که در ذهن هنرمند وجود دارد.
    • - The refugees barely exist.
    • - پناهندگان به‌سختی زندگی می‌کنند.
    • - Such a creature does not exist at all.
    • - چنین موجودی اصلاً وجود ندارد.
    • - the problems which exist in the provinces
    • - مسائل موجود در استان‌ها
    • - in order to exist comfortably
    • - برای راحت زیستن
    • - How can so many people exist in such a small place?
    • - چگونه این همه انسان می‌توانند در جایی به این کوچکی زندگی کنند؟
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد exist

  1. verb be living
    Synonyms: abide, be, be extant, be latent, be present, breathe, continue, endure, happen, last, lie, live, move, obtain, occur, prevail, remain, stand, stay, subsist, survive
    Antonyms: die
  2. verb get along in life
    Synonyms: consist, dwell, eke out a living, endure, get by, go on, inhere, kick, lie, live, make it, reside, stay alive, subsist, survive

لغات هم‌خانواده exist

ارجاع به لغت exist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exist

لغات نزدیک exist

پیشنهاد بهبود معانی