گذشتهی ساده:
survivedشکل سوم:
survivedسومشخص مفرد:
survivesوجه وصفی حال:
survivingزنده ماندن، جان سالم به در بردن، نجات یافتن از، از سر گذراندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Only two of the passengers survived.
فقط دو نفر از مسافران زنده ماندند.
None of the brothers survived the war.
هیچکدام از برادران از جنگ جان سالم به در نبردند.
بیشتر از ... عمر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She survived her husband by ten years.
او ده سال بیش از شوهرش عمر کرد.
He is survived by his wife.
بیشتر از زنش عمر کرد.
دوام آوردن
Despite facing numerous challenges, he managed to survive and build a successful business.
علیرغم مواجهه با چالشهای متعدد، توانست دوام بیاورد و کسبوکار موفقی را شکل دهد.
In order to survive the economic crisis, they had to make tough decisions and cut expenses.
برای اینکه در بحران اقتصادی دوام بیاورند، باید تصمیمات سختی میگرفتند و هزینهها را کاهش میدادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «survive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/survive