با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Persist

pərˈsɪst pəˈsɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    persisted
  • شکل سوم:

    persisted
  • سوم شخص مفرد:

    persists
  • وجه وصفی حال:

    persisting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive C2
    سماجت کردن، پافشاری کردن، اصرار کردن، ایستادگی
    • - To error is human but to persist in error is diabolic.
    • - اشتباه کار انسان است ولی سماجت کردن در اشتباه کار شیطان است.
    • - characteristics that persist through generations
    • - ویژگی‌هایی که نسل‌اندرنسل باقی می‌مانند
    • - He kept refusing to answer, but reporters persisted.
    • - او از پاسخ دادن خودداری می‌کرد؛ ولی گزارشگران پافشاری کردند.
    • - Faith caused them to persist beyond every defeat.
    • - ایمان موجب شد که بر همه‌ی شکست‌ها فائق آیند.
    • - The memory of that event persisted in my mind for many years.
    • - خاطره‌ی آن رویداد سال‌ها در ذهنم زنده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد persist

  1. verb carry on, carry through
    Synonyms: abide, be resolute, be stubborn, continue, endure, follow through, follow up, go all the way, go on, go the limit, grind, hold on, insist, keep up, last, leave no stone unturned, linger, obtain, perdure, perseverate, persevere, prevail, pursue, recur, remain, repeat, see through, stick it out, stick to guns, strive, tough it out
    Antonyms: cease, give up, leave, quit, stop

لغات هم‌خانواده persist

ارجاع به لغت persist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «persist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/persist

لغات نزدیک persist

پیشنهاد بهبود معانی