Keep Up

آخرین به‌روزرسانی:
  • Phrasal verb
    ایستادگی کردن، اصرار کردن، دوام آوردن
    • - You walk too fast and I can't keep up with you.
    • - تو تند راه می‌روی و من نمی‌توانم پابه‌پای تو بروم.
  • Phrasal verb
    نگه داشتن، برقرار داشتن، ادامه دادن، نگهداری کردن
    • - Keep your hands up!
    • - دستانت را بالا نگه دار!
    • - Keep up the good work!
    • - آن کار نیک را ادامه بده!
    • - keep prices up
    • - قیمت‌ها را بالا نگه‌داشتن
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد keep up

  1. Phrasal verb maintain, sustain
    Synonyms: balance, compete, contend, continue, emulate, go on, hold on, keep pace, keep step, match, pace, persevere, preserve, rival, run with, vie
    Antonyms: let go, neglect
  2. Phrasal verb Stay even or ahead

لغات نزدیک keep up

پیشنهاد و بهبود معانی