جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Keep Up
آخرین بهروزرسانی:
۶ خرداد ۱۴۰۲
Phrasal verb
ایستادگی کردن، اصرار کردن، دوام آوردن
- You walk too fast and I can't keep up with you.
- تو تند راه میروی و من نمیتوانم پابهپای تو بروم.
Phrasal verb
نگه داشتن، برقرار داشتن، ادامه دادن، نگهداری کردن
- Keep your hands up!
- دستانت را بالا نگه دار!
- Keep up the good work!
- آن کار نیک را ادامه بده!
- keep prices up
- قیمتها را بالا نگهداشتن
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد keep up
Phrasal verb
maintain, sustain
Synonyms:
balance, compete, contend, continue, emulate, go on, hold on, keep pace, keep step, match, pace, persevere, preserve, rival, run with, vie
Antonyms:
let go, neglect
Phrasal verb
Stay even or ahead
لغات نزدیک keep up
-
keep to oneself
-
keep track of something
- keep up
-
keep up appearances
-
keep up with
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری