Vie

vaɪ vaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
رقابت کردن، هم‌چشمی کردن، رقیب شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The two politicians are vying for power.
- آن دو سیاستمدار سر قدرت با هم رقابت دارند.
- Various companies are vying with each other to develop the new computer.
- شرکت‌های گوناگون دارند برای ساختن کامپیوتر نوین با هم رقابت می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vie

  1. verb compete
    Synonyms:
    contend contest strive struggle challenge oppose rival match pit push counter play buck scramble for be rivals play off go for jockey for position go for the gold go for broke go for the jugular

ارجاع به لغت vie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vie

لغات نزدیک vie

پیشنهاد بهبود معانی