فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pit

pɪt pɪt

گذشته‌ی ساده:

pitted

شکل سوم:

pitted

سوم‌شخص مفرد:

pits

وجه وصفی حال:

pitting

شکل جمع:

pits

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C2

چال، چال‌دار کردن، گودال، حفره، چاله، سیاهچال، هسته آلبالو و گیلاس و غیره، به رقابت واداشتن، هسته میوه را درآوردن، در گود مبارزه قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He cracked a peach pit and took the seed out.

هسته‌ی هلو را شکست و مغز آن را در آورد.

They were eating cherries and spitting out the pits.

آن‌ها گیلاس می‌خوردند و هسته‌ی آن را تف می‌کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

jam made of pitted cherries

مربای گیلاس بی‌هسته

pitted prunes

آلو خشک بی‌هسته

I buried the leaves in a pit.

برگ‌ها را در چاله خاک کردم.

to dig a pit

گودال کندن

a pit full of poisonous snakes

یک چاله پر از مارهای سمی

demons from the depths of the pit

شیاطین اعماق جهنم

Gambling is a pit that catches the youth.

قمار دامی است که جوانان را گرفتار می‌کند.

the pit and the pendulum

سیاه چال و آونگ

a bear pit

گود خرس جنگی

armpit

گودی زیر بغل، زیر بغل

pit of the stomach

فرورفتگی شکم (در زیر استخوان سینه)

corn pit

محل معاملات ذرت

The moon has a pitted surface.

سطح ماه پر چاله‌چوله است.

a metal that pitted after contact with acid

فلزی که پس از تماس با اسید دارای خلل و فرج شد

Her face was pitted by smallpox.

صورتش در اثر آبله پر از چاله‌چوله شده بود.

The children pitted two cocks against each other.

بچه‌ها دو تا خروس را به جان هم انداختند.

He was pitted against a man twice his size.

او در مقابل مردی قرار داشت که دو برابر هیکل او بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pit

  1. noun hole, cavity
    Synonyms:
    cavity depression hollow indentation dent excavation well grave tomb crater mine pothole puncture perforation dimple trench shaft gulf chasm abyss hell pockmark
    Antonyms:
    mountain
  1. verb oppose, play off
    Synonyms:
    contend vie match set against put in opposition counter
    Antonyms:
    agree go along

Idioms

the pits

(عامیانه) بدترین جا یا کار یا موقعیت یا چیز

ارجاع به لغت pit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pit

لغات نزدیک pit

پیشنهاد بهبود معانی