۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Gulf

ɡʌlf ɡʌlf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gulfed
  • شکل سوم:

    gulfed
  • سوم‌شخص مفرد:

    gulfs
  • وجه وصفی حال:

    gulfing
  • شکل جمع:

    gulfs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable B2
خلیج، گرداب، هرچیز بلعنده و فروبرنده، جدایی، فاصله ز دوری، مفارقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Persian Gulf
- خلیج فارس
- the gulf of despair
- ورطه‌ی نومیدی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gulf

  1. noun sea inlet
    Synonyms:
    bay harbor cove sound basin bight firth bayou slough whirlpool
  1. noun deep, gaping hole
    Synonyms:
    gap opening hole pit depth void cavity chasm abyss split rift breach hollow well crevasse ravine cleft gulch separation hiatus distance expanse rent shaft depths cave whirlpool

Collocations

ارجاع به لغت gulf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gulf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gulf

لغات نزدیک gulf

پیشنهاد بهبود معانی