با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gulf

ɡʌlf ɡʌlf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gulfed
  • شکل سوم:

    gulfed
  • سوم شخص مفرد:

    gulfs
  • وجه وصفی حال:

    gulfing
  • شکل جمع:

    gulfs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive countable B2
    خلیج، گرداب، هرچیز بلعنده و فروبرنده، جدایی، فاصله ز دوری، مفارقت
    • - Persian Gulf
    • - خلیج فارس
    • - the gulf of despair
    • - ورطه‌ی نومیدی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gulf

  1. noun sea inlet
    Synonyms: basin, bay, bayou, bight, cove, firth, harbor, slough, sound, whirlpool
  2. noun deep, gaping hole
    Synonyms: abyss, breach, cave, cavity, chasm, cleft, crevasse, depth, depths, distance, expanse, gap, gulch, hiatus, hollow, opening, pit, ravine, rent, rift, separation, shaft, split, void, well, whirlpool

Collocations

ارجاع به لغت gulf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gulf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gulf

لغات نزدیک gulf

پیشنهاد بهبود معانی