فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Abyss

əˈbɪs əˈbɪs

شکل جمع:

abysses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular countable

ادبی ژرفنا، ورطه، گودال، مغاک، چاه بی‌انتها (حفره‌ای بسیار عمیق که انتهایی برای آن دیده نمی‌شود)

He stood at the edge of the abyss, staring into the darkness below.

او بر لبه‌ی گودال ایستاده و به تاریکی خیره شده بود.

After losing everything, he felt like he had fallen into a bottomless abyss.

پس‌از از دست دادن همه‌چیز، احساس می‌کرد که در چاهی بی‌انتها سقوط کرده است.

noun singular countable

شرایط بحرانی، بحران عمیق، موقعیت دشوار، ورطه‌ی سقوط، لبه‌ی پرتگاه، گودال مشکلات، نهایت حالتی ناخوشایند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

abyss of shame

نهایت شرمندگی

The country was on the edge of an economic abyss.

کشور در لبه‌ی پرتگاهی اقتصادی قرار داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It took years to recover from the abyss of war.

سال‌ها طول کشید تا از شرایط بحرانی ناشی از جنگ بهبود یابند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abyss

  1. noun something very deep, usually a feature of land
    Synonyms:
    hole depth pit gulf void chasm abysm gorge fissure crevasse

ارجاع به لغت abyss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abyss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abyss

لغات نزدیک abyss

پیشنهاد بهبود معانی