گذشتهی ساده:
gorgedشکل سوم:
gorgedسومشخص مفرد:
gorgesوجه وصفی حال:
gorgingشکل جمع:
gorgesجغرافیا تنگ (درهای باریک و ژرف با دیوارههای سنگی تقریباً قائم در کوهستان که از ژرفدره کوچکتر و از تنگدره پرشیبتر است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I marveled at the sheer beauty of the gorge.
از زیبایی بینظیر تنگ شگفتزده شدم.
The artist captured the beauty of the gorge.
هنرمند زیبایی تنگ را به تصویر کشید.
با حرص خوردن، پرخوری کردن، تا خرخره خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hungry soldiers gorged themselves on the food.
سربازان گرسنه با ولع غذاها را بلعیدند.
He gorged on pizza and soda at the party.
او در مهمانی پیتزا و نوشابه را تا خرخره خورد.
گلو، حلق
The piece of food got stuck in my gorge.
لقمهی غذا در گلویم گیر کرد.
The doctor examined my gorge.
دکتر حلق من را معاینه کرد.
جانورشناسی چینهدان (باز شکاری)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
he hawk's gorge was filled.
چینهدان باز پر شد.
The hunter marveled at the size of the hawk's gorge.
شکارچی از اندازهی چینهدان باز شگفتزده شد.
شکم
She felt a sharp pain in her gorge after eating too quickly.
او پس از خیلی سریع غذا خوردن، در شکمش درد شدیدی را احساس کرد.
He filled his gorge with too much food.
شکمش را با غذای زیاد پر کرد.
پرخوری، افراط در خوردن
His gorge was evident after indulging in a large meal at the buffet.
پرخوری او پس از صرف یک وعدهی غذایی بزرگ در بوفه مشخص بود.
The gorge made him ill.
افراط در خوردن او را مریض کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gorge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gorge