آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Satiate

ˈseɪʃieɪt ˈseɪʃieɪt ˈseɪʃieɪt ˈseɪʃieɪt

معنی satiate | جمله با satiate

verb - transitive

سیر کردن، فروشناندن، اشباع شدن، اقناع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Satiated with pleasure, she decided to become a nun.

چون از لذت سیر شده بود، تصمیم گرفت راهبه بشود.

an appetite that could not be satiated

اشتهایی که سیری‌ناپذیر بود

نمونه‌جمله‌های بیشتر

That event satiated his desire for revenge.

آن رویداد میل او را برای انتقام‌گیری اقناع کرد.

The cool spring water satiated our thirst.

آب خنک چشمه تشنگی ما را فرونشاند.

He was satiated with happiness.

خوشی زیر دلش زد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد satiate

  1. verb stuff, satisfy completely or excessively
    Antonyms:
    dissatisfy deprive leave wanting

ارجاع به لغت satiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «satiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/satiate

لغات نزدیک satiate

پیشنهاد بهبود معانی