پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر، تابوت محتوی مرده،حائل، پرده، با پرده یا روپوش پوشاندن، بیزارشدن، بیذوق شدن، ضعیف شدن، ضعیف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a while, sweet oily food palled him.
پس از مدتی خوراکهای چرب و شیرین او را زده کرد.
The sad news cast a pall over the marriage ceremony.
آن خبر ناگوار مراسم ازدواج را تیره و تار کرد.
under the pall of night
در سیاهی شب
under the pall of secrecy
زیر سیهپردهی اختفا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pall» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pall