فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Brightness

ˈbraɪtnəs ˈbraɪtnəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

درخشانی، تابندگی، درخشندگی، فروغ، جلوه‌گری (رجوع شود به: bright)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The stars were losing their brightness.

ستارگان درخشش خود را از دست می‌دادند.

noun

تیزهوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun

میزان تابناکی رنگ (که مستقل از نوع رنگ و نسبت به تابناکی سفید خالص محاسبه می‌شود)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brightness

  1. noun shine
    Synonyms:
    light shine illumination brilliance luminosity gloss luster glaze
    Antonyms:
    darkness dullness
  1. noun intelligence
    Synonyms:
    smarts competence aptitude IQ brilliance acumen
    Antonyms:
    stupidity

ارجاع به لغت brightness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brightness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brightness

لغات نزدیک brightness

پیشنهاد بهبود معانی