صفت تفضیلی:
more brightlyصفت عالی:
most brightlyبا درخشندگی زیاد، با نور روشن، بهطور روشن، بهروشنی
a brightly lit room
اتاقی با نور روشن
Diamond stud earrings shone brightly in his ears.
گوشوارههای میخی الماس، با درخشندگی زیاد در گوش او دیده میشدند.
پررنگ، پرزرقوبرق، خوشرنگولعاب، (رنگ) درخشان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Clowns often wear brightly coloured clothing.
دلقکها اغلب لباسهایی با رنگهای درخشان بر تن میکنند.
a row of brightly painted houses
ردیفی از خانههای پرزرقوبرق
(لحن و حالت) توأم با خوشحالی یا امیدواری برای رسیدن به موفقیت
He smiled brightly.
او بهطرز امیدوارانهای لبخند زد.
Despite her fear, she spoke brightly to the group.
علیرغم ترس و دلهرهاش، با امیدواری برای گروه صحبت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brightly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brightly