بهطور تهدیدآمیز، بهطور تهدیدکننده، توأم با تهدید
Fred looked darkly at her.
فرِد بهطور تهدیدآمیز به او نگاه کرد.
"Don't come any closer!" she darkly said.
توأم با تهدید گفت: «نزدیکتر نشو.»
(بهگونهای که امکان مشاهدهی آن بهطور واضح ممکن نباشد) بهطور کمنور/بینور، بهطور تاریک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His figure could be seen darkly on the foggy moor.
صورت او را میشد بهطور تاریک در دشت مهآلود دید.
through the glass darkly
از پشت شیشه بهطور تاریک
به رنگ تیره
They were both darkly dressed. [=they were wearing dark suits]
هر دوی آنها لباس تیره پوشیده بودند.
darkly colored fabric
پارچهای تیرهرنگ
از روی ناامیدی، باناامیدی، با لحنی تلخ، باناراحتی
He spoke darkly of the coming war.
با ناامیدی دربارهی جنگ پیشرو صحبت کرد.
“We're heading for trouble,” she warned darkly.
ناامیدانه هشدار داد: «به این مشکل دچار خواهیم شد.»
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «darkly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/darkly