آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ آذر ۱۴۰۴

    Dark

    dɑːrk dɑːk

    صفت تفضیلی:

    darker

    صفت عالی:

    darkest

    معنی dark | جمله با dark

    adjective A2

    تاریک، تیره، کم‌نور، بی‌نور

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    In winter, it gets dark at five p.m.

    زمستان‌ها ساعت پنج بعد از ظهر هوا تاریک می‌شود.

    The cave was so dark inside that we couldn't see even a few steps ahead.

    داخل غار آن‌قدر کم‌نور بود که حتی چند قدم جلوتر را هم نمی‌توانستیم ببینیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a dark night

    شب تاریک

    adjective A1

    تیره، پررنگ (رنگ)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    He prefers dark colors because they look more elegant.

    او رنگ‌های تیره را ترجیح می‌دهد چون شیک‌تر به نظر می‌رسند.

    She has long dark hair.

    او گیسوان بلند و تیره‌ای دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    dark glasses

    عینک تیره

    dark gray

    خاکستری تیره

    a tall dark Italian

    ایتالیایی بلند بالا و سبزه فام

    adjective C1

    تیره‌وتار، غم‌انگیز، ناامیدکننده، تاریک

    Those were dark days when every plan seemed to fail.

    آن روزها تیره‌‌وتار بودند و به نظر می‌رسید هر برنامه‌ای شکست بخورد.

    The report ends with a dark outlook on the region’s economic future.

    گزارش با نگاهی ناامیدکننده به آینده‌ی اقتصادی منطقه پایان می‌یابد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the darkest day of my life

    تیره‌ترین روز زندگانی من

    adjective

    تلخ، سنگین، تیره، غمناک، جدی

    The documentary takes a dark look at the effects of war on children.

    این مستند نگاهی تلخ به تأثیرات جنگ بر کودکان دارد.

    Her short stories often explore dark subjects like loss and trauma.

    داستان‌های کوتاه او اغلب به موضوعات جدی‌ای مثل فقدان و تراما می‌پردازند.

    adjective C1

    شوم، هولناک، شیطانی، تهدیدآمیز، تیره‌، پلید، بدذات، بدطینت، اهریمنی

    There’s a dark twist in the plot that reveals the true intentions of the hero.

    در داستان، پیچشی هولناک وجود دارد که نیت واقعی قهرمان را آشکار می‌کند.

    Behind his polite behavior, there seems to be a darker side to his personality.

    به‌نظر می‌رسد پشت رفتار مؤدبانه‌اش، جنبه‌‌ای اهریمنی در شخصیتش وجود دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They responded to our criticism with dark looks.

    آنان با نگاه‌های خشم‌آلود خود نسبت به انتقاد ما واکنش نشان دادند.

    the dark powers that caused the war

    نیروهای اهریمنی که موجب جنگ شدند

    adjective

    پنهانی، مخفی، نهان، پوشیده، سری

    There were dark dealings happening behind the company’s public image.

    پشت چهره‌ی عمومی شرکت، معامله‌های پنهانی درحال انجام بود.

    He kept his plans dark until everything was ready.

    نقشه‌هایش را تا زمانی که همه‌چیز آماده شود، مخفی نگه داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the darkest parts of Africa

    ناشناخته‌ترین نواحی افریقا

    noun uncountable

    (the dark) تاریکی

    Children often feel uncomfortable walking alone in the dark.

    کودکان معمولاً از تنها راه رفتن در تاریکی احساس ناراحتی می‌کنند.

    I am not afraid of the dark.

    از تاریکی نمی‌ترسم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We'd better wait till dark.

    بهتر است تا شب صبر کنیم.

    We got there a little after dark.

    کمی پس از تاریک شدن هوا به آنجا رسیدیم.

    in the dark of the night

    در تاریکی شب، در دل شب

    I am completely in the dark about their true intention.

    از منظور واقعی آن‌ها اصلاً سردر نمی‌آورم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dark

    1. adjective lack of light
      Synonyms:
      dim gloomy cloudy shaded shadowy dusky obscure faint murky dull lightless sunless unlit unlighted darkened blackish dingy foggy misty overcast black drab vague opaque sooty pitch-dark pitch-black caliginous tenebrous crepuscular lurid nebulous indistinct dun pitchy stygian rayless inky grimy obfuscous aphotic cimmerian atramentous
      Antonyms:
      light bright shining luminous illuminated radiant vivid visible lucid
    1. adjective shaded complexion, hair
      Synonyms:
      tan dark-skinned brunette brunet swarthy dusky black ebony ebon sable swart bistered adumbral
      Antonyms:
      light
    1. adjective hidden, secret
      Synonyms:
      hidden secret mysterious obscure concealed enigmatic cryptic complicated deep puzzling esoteric arcane intricate knotty mystifying mystic mystical occult recondite abstruse delphian anagogic cabalistic not known
      Antonyms:
      visible evident distinct plain apparent manifest
    1. adjective grim, hopeless
      Synonyms:
      gloomy dismal bleak cheerless joyless somber morose mournful drab foreboding ominous doleful morbid sinister unpropitious
      Antonyms:
      hopeful encouraging bright shining brilliant
    1. adjective evil, satanic
      Synonyms:
      bad evil wicked immoral sinful horrible foul vile corrupt infamous nefarious atrocious sinister hellish infernal satanic
      Antonyms:
      good moral
    1. adjective ignorant
      Synonyms:
      unread unlettered unenlightened uncultivated benighted
    1. adjective angry, upset
      Synonyms:
      angry upset sullen sulky glum frowning scowling glowering threatening forbidding dour
      Antonyms:
      happy cheerful pleased
    1. noun place, time without light
      Synonyms:
      darkness night shade shadows evening nighttime dimness gloom obscurity twilight dusk nightfall midnight murk duskiness semidarkness opacity murkiness caliginosity dead of night witching hour
      Antonyms:
      light day daylight daytime brightness illumination lightness morning
    1. noun ignorance; mystery
      Synonyms:
      secrecy concealment thickness denseness seclusion inscrutability
      Antonyms:
      understanding intelligence sense cognizance enlightening sensibility

    Collocations

    after dark

    سرشب، پس از فرا رسیدن شب

    before dark

    پیش از غروب، پیش از فرا رسیدن شب

    dark days

    روزهای تاریک

    dark green

    سبز تیره

    dark hair

    موی تیره

    Collocations بیشتر

    dark thoughts

    افکار تاریک

    dark times

    دوران تاریک

    go dark

    تاریک شدن (معمولا به معنای خاموش شدن چراغ ها یا قطع شدن ارتباط)

    grow dark

    تاریک شدن (به تدریج)

    pitch dark

    تاریک مطلق

    Idioms

    be in the dark (about something)

    ناآگاه بودن (به چیزی)

    in the dark

    به طور محرمانه

    keep (something) dark

    مکتوم کردن، محرمانه نگاه‌داشتن، بروز ندادن

    leap (or shot) in the dark

    الله‌بختی کاری را کردن

    all cats are gray in the dark

    در تاریکی همه‌ی گربه‌ها خاکستری می‌نمایند، بدون اطلاعات کافی تفاوتها قابل تشخیص نیستند.

    Idioms بیشتر

    leap in the dark

    کار پرمخاطره (چون عاقبت آن معلوم نیست)، جهش در تاریکی

    whistle in the dark

    (هنگام خطر و غیره) سنگینی و ثبات خود را آزمودن، تظاهر به خونسردی کردن

    لغات هم‌خانواده dark

    • noun
      dark, darkness
    • adjective
      dark, darkened, darkening
    • verb - transitive
      darken
    • adverb
      darkly

    سوال‌های رایج dark

    dark به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی dark در زبان انگلیسی به معنای «تاریک» یا «تیره» است و به وضعیتی اشاره دارد که نور کم یا حتی هیچ نوری وجود ندارد. این واژه هم به‌عنوان صفت (adjective) برای توصیف چیزهایی با رنگ تیره یا فضای کم‌نور به کار می‌رود، و هم می‌تواند به‌صورت اسم (noun) معنی «تاریکی» یا «شب» را داشته باشد. معادل فارسی آن معمولاً «تاریک»، «تیره»، «سیاه» یا «سایه‌دار» است، که بسته به زمینه می‌تواند تغییر کند.

    در زندگی روزمره، «dark» نخستین چیزی است که با نبود نور ارتباط دارد؛ مثلاً وقتی هوا تاریک می‌شود یا در اتاقی بدون روشنایی هستیم، می‌گوییم فضا «dark» است. تاریکی معمولاً با حس نااطمینانی، ترس یا عدم وضوح همراه است و همین باعث شده تا واژه‌ی «dark» در ادبیات و هنر نمادی از رمز و راز، ترس یا ناشناخته‌ها باشد. به همین دلیل، فیلم‌ها و داستان‌های ترسناک یا معمایی اغلب از «dark» بودن فضا استفاده می‌کنند تا حس هیجان یا اضطراب را افزایش دهند.

    رنگ «dark» در ترکیب با رنگ‌های دیگر، مانند dark blue (آبی تیره)، dark green (سبز تیره) یا dark brown (قهوه‌ای تیره)، نشان‌دهنده‌ی رنگ‌های عمیق‌تر و پررنگ‌تر است که به چشم جذابیت و حس ثبات می‌دهند. این رنگ‌ها در مد و طراحی داخلی معمولاً نمایانگر جدیت، استحکام و کمال هستند. در مقابل رنگ‌های روشن که حس شادی و انرژی را منتقل می‌کنند، «dark» بیشتر با آرامش، سکوت و حتی وقار ارتباط دارد.

    «Dark» در مفهوم‌های انتزاعی نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، وقتی گفته می‌شود کسی «dark thoughts» دارد، منظور افکار منفی، افسرده یا تاریک او است. همین‌طور در بحث اخلاقی یا معنوی، «dark» به چیزهای شرور، ناشناخته یا ضد نور و خوبی اشاره می‌کند. این استفاده‌ها بر پایه‌ی همین حس اولیه‌ی تاریکی به عنوان نماد نادانی یا خطر شکل گرفته است.

    «dark» مفهومی چندبعدی و گسترده دارد که از واقعیت‌های فیزیکی تا احساسات و مفاهیم نمادین را در بر می‌گیرد. این کلمه، چه در زبان محاوره‌ای و چه در ادبیات و هنر، نقشی مهم در بیان حالات، توصیف محیط و انتقال احساسات پیچیده ایفا می‌کند.

    صفت تفضیلی dark چی میشه؟

    صفت تفضیلی dark در زبان انگلیسی darker است.

    صفت عالی dark چی میشه؟

    صفت عالی dark در زبان انگلیسی darkest است.

    ارجاع به لغت dark

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dark

    لغات نزدیک dark

    • - dariusi
    • - darjeeling
    • - dark
    • - dark adaptation
    • - dark ages
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.