با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Luminosity

ˌluːmɪˈnɒsɪti ˌluːmɪˈnɒsɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    درخشش، نورافکنی، جسم نورانی، فروغ، فروزندگی
    • - Luminosity of stars in the sky
    • - درخشش ستارگان در آسمان
    • - The moon was shining enough to give a ghostly luminosity to the buildings.
    • - ماه آن‌قدری می‌تابید که به ساختمان‌ها درخششی روح مانند بدهد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد luminosity

  1. noun Exceptional brightness and clarity, as of a cut and polished stone
    Synonyms: brilliance, brilliancy, fire, radiance
  2. noun The quality of being luminous; emitting or reflecting light
    Synonyms: light, radiance, brightness, fluorescence, brightness level, glow, luminance, luminousness

ارجاع به لغت luminosity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luminosity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/luminosity

لغات نزدیک luminosity

پیشنهاد بهبود معانی