آخرین به‌روزرسانی:

Fluorescence

flʊəˈresns flʊəˈresns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

فلوئورسانس

تشعشع ماهتابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

fluorescent lights

نورهای (لامپ‌های) مهتابی

The fluorescence filled the hall.

نور شب‌نما تالار را پر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fluorescence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluorescence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluorescence

لغات نزدیک fluorescence

پیشنهاد بهبود معانی