آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ آبان ۱۴۰۴

    Hike

    haɪk haɪk

    گذشته‌ی ساده:

    hiked

    شکل سوم:

    hiked

    سوم‌شخص مفرد:

    hikes

    وجه وصفی حال:

    hiking

    شکل جمع:

    hikes

    معنی hike | جمله با hike

    noun countable

    کوهنوردی، گردش، پیاده‌روی (در طبیعت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Our hike to Passghal'eh was pleasant.

    پیاده‌روی ما به پس‌قلعه دلپذیر بود.

    They planned a weekend hike along the river.

    آن‌ها پیاده‌روی آخر هفته‌ای در امتداد رودخانه برنامه‌ریزی کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She hiked herself onto my bed.

    او خود را انداخت بالا توی بستر من.

    He hiked up his socks.

    او جورابهای خود را بالا کشید.

    The government hiked the price of gasoline.

    دولت قیمت بنزین را بالا برد.

    noun countable

    افزایش، بالا رفتن (معمولاً به‌صورت ناخواسته و شدید)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The government announced a hike in fuel taxes.

    دولت از افزایش مالیات سوخت خبر داد.

    Rent hikes have made it difficult for young people to afford housing.

    افزایش‌های اجاره‌بها باعث شده است که جوانان نتوانند مسکن تهیه کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a wage hike

    بالا بردن مزدها

    a price hike

    بالا بردن قیمتها

    verb - intransitive

    کوهنوردی کردن، پیاده‌روی کردن (در طبیعت)

    Every Friday he hikes 15 kilometers.

    هر جمعه 15 کیلومتر پیاده‌روی می‌کند.

    Hiking is a popular sport in America.

    در امریکا کوهنوردی ورزش رایجی است.

    verb - transitive

    افزایش دادن، گران کردن، بالا بردن (هزینه‌ی چیزی)

    Utility companies hiked the cost of electricity this month.

    شرکت‌های خدماتی، این ماه هزینه‌ی برق را گران کردند.

    Airlines often hike ticket prices during holidays.

    خطوط هوایی معمولاً در تعطیلات، قیمت بلیط‌ها را افزایش می‌دهند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hike

    1. noun journey by foot
      Synonyms:
      walk trip tour excursion march ramble trek exploration tramp traipse constitutional backpack walkabout
    1. verb walk for recreation
      Synonyms:
      stroll ramble walk rove tour tramp travel explore hoof leg it hit the road tromp backpack
    1. verb raise, increase
      Synonyms:
      increase lift advance up boost put up upgrade pull up jump jack
      Antonyms:
      decrease reduce lower

    سوال‌های رایج hike

    گذشته‌ی ساده hike چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hike در زبان انگلیسی hiked است.

    شکل سوم hike چی میشه؟

    شکل سوم hike در زبان انگلیسی hiked است.

    شکل جمع hike چی میشه؟

    شکل جمع hike در زبان انگلیسی hikes است.

    وجه وصفی حال hike چی میشه؟

    وجه وصفی حال hike در زبان انگلیسی hiking است.

    سوم‌شخص مفرد hike چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hike در زبان انگلیسی hikes است.

    ارجاع به لغت hike

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hike» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hike

    لغات نزدیک hike

    • - hijack
    • - hijacker
    • - hike
    • - hike in prices
    • - hiking
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.