آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    Hoof

    hʊf huːf

    گذشته‌ی ساده:

    hoofed

    شکل سوم:

    hoofed

    وجه وصفی حال:

    hoofing

    شکل جمع:

    hoofs

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از شکل جمع hooves به‌ جای hoofs استفاده کرد.

    معنی hoof | جمله با hoof

    noun countable

    سم (اسب و...)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The horse's hoof left deep imprints in the muddy ground.

    سم اسب در زمین گل‌آلود آثار عمیقی بر جای گذاشت.

    The hoof of the deer was injured, causing it to limp.

    سم آهو آسیب دید و باعث لنگیدن آن شد.

    verb - intransitive informal

    شوت زدن، لگد زدن، ضربه زدن (به توپ)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The defender hoofed the ball.

    مدافع به توپ شوت زد.

    The horses hoofed the grass.

    اسب‌ها چمن را لگد می‌زدند.

    verb - transitive

    پیاده رفتن (با عجله)

    I hoofed a mile to school every day.

    هر روز یک مایل تا مدرسه پیاده می‌رفتم.

    They hoofed it home.

    آنان پیاده به منزل رفتند.

    verb - intransitive

    رقصیدن، پای‌کوبی کردن

    The children couldn't resist the urge to hoof around the living room when their favorite song came on.

    وقتی آهنگ موردعلاقه‌شان پخش شد، بچه‌ها نمی‌توانستند در برابر اصرار برای پای‌کوبی کردن در اتاق نشیمن مقاومت کنند.

    As the music played, the ballet dancers began to hoof across the stage in perfect synchronization.

    همان‌طور که موسیقی پخش می‌شد، رقصندگان باله شروع به رقصیدن در سراسر صحنه با هماهنگی کامل کردند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hoof

    1. verb to move rhythmically to music, using patterns of steps or gestures
      Synonyms:
      dance step foot
    1. verb to go on foot
      Synonyms:
      walk step pace tread foot ambulate leg-it hoof-it
    1. noun
      Synonyms:
      paw animal foot trotter cloven foot cleft cloven tramp ungulate unguis ungula frog coffin-bone
    1. adjective
      Synonyms:
      cleft cloven ungulate ungular bisulcate

    Idioms

    on the hoof

    (گاو و گوسفند و غیره) زنده، ذبح‌نشده

    hoof it

    پیاده رفتن

    سوال‌های رایج hoof

    گذشته‌ی ساده hoof چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hoof در زبان انگلیسی hoofed است.

    شکل سوم hoof چی میشه؟

    شکل سوم hoof در زبان انگلیسی hoofed است.

    شکل جمع hoof چی میشه؟

    شکل جمع hoof در زبان انگلیسی hoofs است.

    وجه وصفی حال hoof چی میشه؟

    وجه وصفی حال hoof در زبان انگلیسی hoofing است.

    ارجاع به لغت hoof

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hoof» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hoof

    لغات نزدیک hoof

    • - hoody
    • - hooey
    • - hoof
    • - hoof it
    • - hoofbeat
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.