شکل جمع:
pawsپنجه، پا، چنگال، دست، پنجه زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a lion's paw
پنجهی شیر
Take your paw off the table!
دست صاحبمردهات را از روی میز بردار!
Horses and bulls paw the ground when they are angry.
اسب و گاو نر هنگام خشم سم به زمین میمالند.
The dog pawed at the doorknob.
سگ به دستگیرهی در چنگول میزد.
She pawed angrily through the papers on her desk.
او با خشم کاغذهای روی میزش را دستمالی میکرد.
She hated the thought of being pawed by a stranger.
از اینکه غریبهای به او دست بزند چندشش میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «paw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paw