آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Rub

rʌb rʌb

گذشته‌ی ساده:

rubbed

شکل سوم:

rubbed

سوم‌شخص مفرد:

rubs

وجه وصفی حال:

rubbing

شکل جمع:

rubs

معنی rub | جمله با rub

verb - transitive verb - intransitive B2

مالیدن، ساییدن، پاک کردن، اصطکاک پیدا کردن، ساییده شدن

The tire rubs against the mudguard.

تایر به گل‌گیر می‌گیرد.

She pencilled in her name and then rubbed it out.

او اسم خود را با مداد نوشت؛ بعد آن را پاک کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The teacher leaned against the blackboard and the chalk rubbed off on his black jacket.

معلم به تخته‌سیاه تکیه داد و گچ‌ها به کت سیاهش مالیده شد.

I hope some of his brother's zeal will rub off on him too.

امیدوارم قدری از اشتیاق برادرش به او هم سرایت کند.

Rub it off with soap.

با صابون (مالیدن) آن را پاک کن.

This stain will not rub off so easily.

این لکه به این آسانی‌ها پاک نمی‌شود.

We haven't got much money, but we rub along somehow.

پول فراوانی نداریم؛ ولی هرطوری شده داریم دوام می‌آوریم.

Rub my back, it hurts a lot.

پشتم را بمال، خیلی درد می‌کند.

The teacher rubbed off the writing on the blackboard.

معلم نوشته‌های روی تخته سیاه را پاک کرد.

I rubbed the stain off.

لکه را پاک کردم.

Rub it in well.

آن را خوب بمالید تا (به داخل پوست) نفوذ کند.

Rub this oil on your knees three times a day.

این روغن را روزی سه بار به زانوهای خود بمالید.

to rub upon a sore

زخم را خراشیدن

He rubbed himself dry.

او با مالیدن (حوله به تنش) خودش را خشک کرد.

don't rub your oily hands on the wall!

دستان چرب خود را به دیوار نمال!

Rub two sticks to make fire.

برای ساختن آتش دو چوب را به هم بمال.

She was rubbing her hands in glee.

از شادی دست‌های خود را به هم می‌مالید.

You must rub up the silver.

باید نقره را براق بکنی.

I could see my face in the well-rubbed wood.

می‌توانستم چهره‌ی خود را در چوب جلاخورده ببینم.

noun countable

مالش، اصطکاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Give the table a good rub with this towel.

با این حوله میز را خوب بمال.

verb - transitive

اذیت کردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عصبانی کردن

What really rubs me is ungratefulness.

آنچه که واقعاً مرا آزار می‌دهد، نمک‌ناشناسی است.

noun countable

سختی، انسداد، گرفتگی

The rub is that they themselves are corrupt too.

اشکال اینست که خود آن‌ها هم فاسدند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rub

  1. noun stroke, massage

Phrasal verbs

rub along (or on or through)

(انگلیس) با وجود اشکالات ادامه دادن یا پیشرفت کردن

rub down

1- مشت و مال دادن، ماساژ دادن 2- (با مالش) جلا دادن، صاف کردن، ساییدن، پاک کردن

rub off

(در اثر مالش یا تماس) زایل شدن، زدوده شدن، پاک شدن

rub off on

(در اثر مالش یا تماس) رنگ پس دادن، ویژگی یا خاصیت خود را منتقل کردن، سرایت کردن

rub out

پاک کردن، زدودن

کشتن

Idioms

rub elbows with (rub shoulders with)

با کسی جوشیدن، گرم گرفتن، خوش‌وبش کردن، مصاحبت کردن، تعامل کردن

rub salt on someone's wounds

روی زخم کسی نمک پاشیدن، دردکسی را بیشتر کردن

rub someone's nose in it (or in the dirt)

با تذکر خطاهای قبلی کسی را تنبیه یا تحقیر کردن

rub someone up the wrong way

خلاف میل کسی کار کردن و موجب آزردگی یا خشم او شدن

the rub of the green

(عامیانه) اثر شانس خوب یا بد، بخت خوب، بخت بد

سوال‌های رایج rub

گذشته‌ی ساده rub چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rub در زبان انگلیسی rubbed است.

شکل سوم rub چی میشه؟

شکل سوم rub در زبان انگلیسی rubbed است.

شکل جمع rub چی میشه؟

شکل جمع rub در زبان انگلیسی rubs است.

وجه وصفی حال rub چی میشه؟

وجه وصفی حال rub در زبان انگلیسی rubbing است.

سوم‌شخص مفرد rub چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rub در زبان انگلیسی rubs است.

ارجاع به لغت rub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rub

لغات نزدیک rub

پیشنهاد بهبود معانی