فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swipe

swaɪp swaɪp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

ضربه زدن، زدن، ضربه‌ای حواله کردن (با حرکت قوسی دست)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

She took a swipe at me with the folded newspaper.

با روزنامه‌ی تاشده به من ضربه‌ای زد.

He swiped at the fly with the fly swatter.

با مگس‌کش زد به مگس.

verb - transitive informal

دزدیدن، بلند کردن، بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Somebody swiped my book.

یه نفر کتابم رو بلند کرد.

The thief swiped a valuable painting from the museum.

دزد نقاشی ارزشمندی را از موزه دزدید.

verb - transitive

کشیدن (کارت)

Please swipe your credit card.

لطفاً کارت اعتباری خود را بکشید.

I quickly swiped my metro card to catch the approaching train.

به‌سرعت کارت مترو را کشیدم تا به قطاری که داشت نزدیک‌ می‌شد برسم.

verb - intransitive verb - transitive

کشیدن (با حرکت سریع و خطی) (حرکت دادن انگشت روی صفحه‌ی نمایش تلفن همراه یا تبلت به منظور رفتن به صفحه‌ی بعدی یا انتخاب چیزی و غیره)

Swipe left to delete the unwanted message.

برای حذف پیام ناخواسته، انگشت خود را به سمت چپ بکشید.

I swiped down and closed the app.

انگشتم رو پایین کشیدم و برنامه رو بستم.

noun countable

حمله‌، انتقاد (معمولاً شدید) (کلامی یا نوشتاری)

Her swipe at his character during the argument was uncalled for.

حمله‌اش به شخصیت او در طول مباحثه بی‌مورد بود.

The politician's speech was filled with swipes at his opponents.

سخنرانی این سیاستمدار مملو از انتقادات تند از مخالفانش بود.

noun countable

ضربه (قوی)

With a swift swipe of the sword, the knight defeated his enemy.

شوالیه با یک ضربه‌ی سریع شمشیر، دشمنش را شکست داد.

The boxer delivered a powerful swipe to his opponent's jaw.

بوکسور ضربه‌ی قدرتمندی به فک حریفش زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swipe

  1. noun, verb hit
    Synonyms:
    strike knock rap smack slap blow sock clout bash swat wallop cuff clip lick clump wipe lash out
  1. verb steal
    Synonyms:
    pilfer snitch pinch nick lift cop nab hook filch purloin appropriate make off with heist

ارجاع به لغت swipe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swipe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swipe

لغات نزدیک swipe

پیشنهاد بهبود معانی