دمیدن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
One blow of wind will topple the tree.
یک وزش باد درخت را خواهد انداخت.
A cold wind was blowing from the north.
باد سردی از سوی شمال میوزید.
She kept blowing on her burned finger.
مرتب به انگشت سوختهاش فوت میکرد.
The whale was blowing a jet of water into the air.
نهنگ فوارهای از آب به هوا میدمید.
He smoked and blew the smoke into the air.
سیگار میکشید و دود آن را به هوا میدمید (میفرستاد).
Ali blew his trumpet.
علی شیپورش را به صدا درآورد (زد).
The wind blew the paper away.
باد کاغذ را برد.
The front tire blew out.
لاستیک جلو (اتومبیل) پکید.
The lights went out because the fuse had been blown.
چراغها خاموش شد چون فیوز سوخته بود.
He blew town.
از شهر جیم شد.
After a few kilometers the engine blew.
چند کیلومتر که رفتیم موتور از کار افتاد.
He blew his nose with a handkerchief.
با دستمال دماغش را گرفت.
Within two years he blew his father's wealth.
ثروت پدری را دو ساله به باد داد.
They gave you a chance but you blew it.
به تو فرصت دادند؛ ولی آن را از دست دادی.
They blew our cover.
استتار ما را آشکار کردند.
a fist blow
ضربهی مشت
He gave him a blow with his sword.
با شمشیر ضربهای به او زد.
With his club he gave him a blow on the head.
با چوگان بر سرش کوفت.
He struck a blow for liberty.
او در راه آزادی میکوشید.
The death of her husband was a severe blow to Batool.
مرگ شوهر برای بتول ضربهی بزرگی بود.
a blow against the atomic bomb
ضربهای علیه بمب اتمی
(امریکا ـ عامیانه) وارد شدن، سر رسیدن
باد کردن، (در چیزی) دمیدن
شانه خالی کردن، اعتنا نکردن، نادیده گرفتن
رابطهای را تمام کردن
سرآمد بودن، بهتر عمل کردن، موفقتر بودن
دودلی کردن، مردد بودن، (نسبت به شخص یا چیزی) سرد و گرم بودن
دائم تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقهمند و بیعلاقه شدن
(عامیانه) 1- کشتن (با گلوله) 2- دستخوش احساسات یا شگفتی شدید کردن
(امریکا ـ عامیانه) غرق در شگفتی کردن، مات و مبهوت کردن
با یک ضربه
گلاویز شدن، کتک کاری کردن
اثر ضربه یا چیز ناگواری را کم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blow