امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blow The Whistle

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
لو دادن، افشاگری کردن، (به‌منظور گزارش تخلف یا فساد) سوت‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He blew the whistle on the corruption in the company.
- درباره‌ی فساد در شرکت، دست به افشاگری زد.
- They were fired from their jobs after blowing the whistle on.
- آن‌ها پس از سوت‌زنی با هدف گزارش تخلف، از کار اخراج شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blow the whistle

  1. verb inform on
    Synonyms:
    finger rat sell down the river sell out snitch spill the beans squawk squeal weasel

ارجاع به لغت blow the whistle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blow the whistle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blow-the-whistle

لغات نزدیک blow the whistle

پیشنهاد بهبود معانی