لو دادن، افشاگری کردن، (بهمنظور گزارش تخلف یا فساد) سوتزنی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He blew the whistle on the corruption in the company.
دربارهی فساد در شرکت، دست به افشاگری زد.
They were fired from their jobs after blowing the whistle on.
آنها پس از سوتزنی با هدف گزارش تخلف، از کار اخراج شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blow the whistle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blow-the-whistle