شکل جمع:
weaselsجانورشناسی راسو، جانوران پستاندار شبیه راسو، دروغ گفتن، شانه خالی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
every time his honesty was questioned he weaseled and changed the subject
هر بار که صداقت او زیر سؤال میرفت، او چندپهلو حرف میزد و موضوع را عوض میکرد
He knew how to weasel out of his promises.
او میدانست چگونه با حرفهای گمراهکننده زیر قولش بزند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weasel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weasel