آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ مهر ۱۴۰۴

    Weather

    ˈweðər ˈweðə

    گذشته‌ی ساده:

    weathered

    شکل سوم:

    weathered

    سوم‌شخص مفرد:

    weathers

    وجه وصفی حال:

    weathering

    معنی weather | جمله با weather

    noun uncountable A1

    آب‌و‌هوا آب‌وهوا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    The game was postponed because of bad weather.

    چون وضع هوا بد بود مسابقه را به بعد موکول کردند.

    The weather in Shiraz is mild.

    آب‌وهوای شیراز ملایم است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    What kind of weather are we going to have tomorrow?

    فردا وضع هوا چگونه خواهد بود؟

    I will go, weather permitting.

    اگر شرایط جوی اجازه بدهد خواهم رفت.

    Abadan's dry, warm weather

    هوای گرم و خشک آبادان

    weather side

    سمت بادگیر

    verb - transitive

    از سر گذراندن، پشت سر گذاشتن، تاب آوردن، دوام آوردن، مقاومت کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    We weathered the storm.

    طوفان را تحمل کردیم.

    He weathered the criticism and continued with his project.

    او در برابر انتقادها مقاومت کرد و به پروژه‌اش ادامه داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to weather a crisis

    بحران را پشت سر گذاشتن

    verb - intransitive verb - transitive

    فرسوده شدن، دچار فرسایش شدن، رنگ باختن، پوسیدن (بر اثر آفتاب و باد و باران)

    The wooden fence weathered in the sun and rain until it finally cracked.

    نرده‌ی چوبی در برابر آفتاب و باران پوسید تا سرانجام ترک خورد.

    Over the centuries, the statues have weathered and lost many details.

    طی قرن‌ها، مجسمه‌ها فرسوده شده و بسیاری از جزئیات خود را از دست داده‌اند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    weathered wood

    چوبی که در معرض هوای آزاد قرار داده شد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد weather

    1. noun atmospheric conditions
      Synonyms:
      climate elements clime
    1. verb endure
      Synonyms:
      suffer stand bear resist withstand survive overcome get through make it pull through brave harden stick it out toughen expose acclimate grow strong season ride out grow hardened become toughened bear up against rise above bear the brunt of come through
      Antonyms:
      reject refuse

    Phrasal verbs

    weather through

    با موفقیت از خطر یا دشواری گذشتن، تاب آوردن

    Collocations

    in all weathers

    در همه گونه آب و هوا، در شرایط جوی بد یا خوب

    weather forecast

    پیش‌بینی وضع هوا، پیش‌بینی هواشناسی

    Idioms

    keep a weather eye open

    (عامیانه) برای احتراز از خطر و غیره هشیار بودن، مواظب اوضاع بودن

    under the weather

    ناخوش‌احوال، چاییده، مریض‌احوال، دچار کسالت، کسل

    سوال‌های رایج weather

    گذشته‌ی ساده weather چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده weather در زبان انگلیسی weathered است.

    شکل سوم weather چی میشه؟

    شکل سوم weather در زبان انگلیسی weathered است.

    وجه وصفی حال weather چی میشه؟

    وجه وصفی حال weather در زبان انگلیسی weathering است.

    سوم‌شخص مفرد weather چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد weather در زبان انگلیسی weathers است.

    ارجاع به لغت weather

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «weather» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weather

    لغات نزدیک weather

    • - weasel
    • - weasel words
    • - weather
    • - weather beaten
    • - weather bureau
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.