گذشتهی ساده:
hardenedشکل سوم:
hardenedسومشخص مفرد:
hardensوجه وصفی حال:
hardeningسخت کردن، تبدیل به جسم جامد کردن، مشکل کردن، سخت شدن، ماسیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Cement dries and hardens.
سیمان خشک و سخت میشود.
Gradually the water hardened and became as hard as stone.
کمکم آب ماسید و همچون سنگ سخت شد.
Wax hardens in cold water.
موم در آب سرد سفت میشود.
Crime had hardened his heart.
جنایت او را سنگدل کرده بود.
Soldiers hardened by exposure to the harsh Alaskan winters.
سربازانی که زمستانهای شدید آلاسکا آنها را پراستقامت کرده بود.
That event hardened him in his determination to leave at once.
آن رویداد ارادهی او را نسبت به عزیمت هر چه زودتر قویتر کرد.
Torture only hardened his convictions.
شکنجه فقط و فقط اعتقادات او را راسختر کرد.
Coarse foods help to harden the gums.
خوراک زبر به سفت شدن لثهها کمک میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harden