تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) چسبیدن به، انگل کسی شدن، رها نکردن
1- (گیاه و غیره) در اثر سرما مردن، از بین رفتن، یخ زدن، سرمازده شدن 2- (عامیانه- با سردی یا رفتار غیردوستانه و غیره) بیرونکردن، راه ندادن، اجازهی شرکت ندادن
دارای لایهای از یخ شدن، رویه بستن، یخ بستن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «freeze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freeze