آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Freeze

    friːz friːz

    گذشته‌ی ساده:

    froze

    شکل سوم:

    frozen

    سوم‌شخص مفرد:

    freezes

    وجه وصفی حال:

    freezing

    شکل جمع:

    freezes

    معنی freeze | جمله با freeze

    verb - intransitive B1

    منجمد شدن، مسدود شدن با یخ، بی حرکت شدن، فلج شدن، قادر به انجام کاری نبودن، خشک شدن، یخ زدن، میخکوب شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The freeze destroyed the crop.

    یخ‌بندان محصولات را از بین برد.

    Freeze! or I'll shoot!

    بی‌حرکت! و الا شلیک می‌کنم!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I froze with terror.

    از ترس خشکم زد.

    The wheels were frozen to the ground.

    (در اثر یخ‌بندان) چرخ‌ها به زمین چسبیده بود.

    I am freezing cold.

    خیلی سردم است (دارم از سرما یخ می‌زنم).

    The milk began to freeze.

    شیر شروع به یخ بستن کرد.

    The water pipe froze.

    لوله‌ی آب یخ زد.

    Water freezes in cold weather.

    آب در هوای سرد یخ می‌بندد.

    verb - transitive

    منجمد کردن، بی‌حرکت ساختن، بی اندازه سرد کردن، سرما زده کردن، در اثر سرمازدگی مردن، متوقف کردن، ثابت کردن(قیمت ها و...)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The government has ordered a freeze on wages and prices.

    دولت دستور داده است که مزدها و قیمت‌ها ثابت بماند.

    Drug traffickers' bank accounts were frozen.

    حساب‌های بانکی فروشندگان مواد مخدر را مسدود کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I froze the rest of the fish.

    بقیه‌ی گوشت ماهی را گذاشتیم یخ بزند.

    They agreed to freeze the production on nuclear bombs.

    آنان توافق کردند که تولید بمب‌های اتمی را متوقف کنند.

    Brokers and middlemen should be frozen out of the fruit market.

    دست دلال‌ها و واسطه‌ها باید از بازار میوه قطع شود.

    noun countable

    انجماد، یخ زدگی،، یخ بندان، سردی، نگاه داری مواد خوراکی و نوشابه در جای سرد، یخچال، سرد کننده

    freezing weather

    هوایی بسیار سرد (یخ‌بندان)

    frozen meat

    گوشت یخ‌زده

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Our pool is frozen over thinly.

    روی حوض ما یخ نازکی بسته است.

    Freeze can crack the pipes.

    یخ‌زدگی می‌تواند لوله‌ها را بترکاند.

    freezing point

    نقطه‌ی انجماد

    It is freezing outside.

    هوای بیرون مثل یخ است.

    a frozen lake

    دریاچه‌ی یخ‌بسته

    The freeze lasted until Nowruz.

    سرمای شدید تا نوروز ادامه داشت.

    noun countable

    توقف تولید و آزمایش و استقرار تسلیحات نظامی

    the nuclear test freeze

    توقف (ایستانش) آزمایش‌های هسته‌ای

    noun countable

    پرورش گوسفند و صدور آن‌ها به خارج

    noun countable

    زندان

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد freeze

    1. verb make cold enough to become solid
      Synonyms:
      chill harden solidify ice refrigerate bite stiffen frost congeal nip benumb chill to the bone ice over ice up glaciate pierce
      Antonyms:
      heat boil
    1. verb stop
      Synonyms:
      suspend hold up inhibit discourage depress dishearten dampen fix peg
      Antonyms:
      continue go

    Phrasal verbs

    freeze (on) to

    (عامیانه) چسبیدن به، انگل کسی شدن، رها نکردن

    freeze out

    1- (گیاه و غیره) در اثر سرما مردن، از بین رفتن، یخ زدن، سرمازده شدن 2- (عامیانه- با سردی یا رفتار غیردوستانه و غیره) بیرون‌کردن، راه ندادن، اجازه‌ی شرکت ندادن

    freeze over

    دارای لایه‌ای از یخ شدن، رویه بستن، یخ بستن

    لغات هم‌خانواده freeze

    • noun
      freeze, freezer, freezing, antifreeze
    • adjective
      freezing, frozen
    • verb - intransitive
      freeze
    • adverb
      freezing

    سوال‌های رایج freeze

    گذشته‌ی ساده freeze چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده freeze در زبان انگلیسی froze است.

    شکل سوم freeze چی میشه؟

    شکل سوم freeze در زبان انگلیسی frozen است.

    شکل جمع freeze چی میشه؟

    شکل جمع freeze در زبان انگلیسی freezes است.

    وجه وصفی حال freeze چی میشه؟

    وجه وصفی حال freeze در زبان انگلیسی freezing است.

    سوم‌شخص مفرد freeze چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد freeze در زبان انگلیسی freezes است.

    ارجاع به لغت freeze

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «freeze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freeze

    لغات نزدیک freeze

    • - freewheeling
    • - freewill
    • - freeze
    • - freeze (on) to
    • - freeze frame
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.