دارای کلاج جغجغهای، دارای چرخک آزاد، آزاد چرخی، آزاد چرخ
(عامیانه) بیبندوبار، بیخیال، با بریز و بپاش بسیار، تنآسایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His father was a freewheeling person
پدرش آدم بیبندوباری بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «freewheeling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freewheeling