۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Freewheeling

ˌfriːˈwiːlɪŋ ˌfriːˈwiːlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
دارای کلاج جغجغه‌‌ای، دارای چرخک آزاد، آزاد چرخی، آزاد چرخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
adjective
(عامیانه) بی‌بند‌وبار، بی‌خیال، با بریز و بپاش بسیار، تن‌آسایی
- His father was a freewheeling person
- پدرش آدم بی‌بندوباری بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freewheeling

  1. adjective cheerfully irresponsible
    Synonyms:
    carefree happy-go-lucky devil-may-care slaphappy harum-scarum

ارجاع به لغت freewheeling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freewheeling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freewheeling

لغات نزدیک freewheeling

پیشنهاد بهبود معانی