فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Freewheeling

ˌfriːˈwiːlɪŋ ˌfriːˈwiːlɪŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective

دارای کلاج جغجغه‌‌ای، دارای چرخک آزاد، آزاد چرخی، آزاد چرخ

adjective

(عامیانه) بی‌بند‌وبار، بی‌خیال، با بریز و بپاش بسیار، تن‌آسایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

His father was a freewheeling person

پدرش آدم بی‌بندوباری بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freewheeling

  1. adjective cheerfully irresponsible
    Synonyms:
    carefree happy-go-lucky devil-may-care slaphappy harum-scarum

ارجاع به لغت freewheeling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freewheeling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/freewheeling

لغات نزدیک freewheeling

پیشنهاد بهبود معانی