شکل نوشتاری دیگر این لغت: slap-happy
گیج، منگ، مشتمست (در اثر مشت خوردن و غیره)
The football player was so slaphappy after the collision that he couldn't remember where he was.
این بازیکن فوتبال پس از برخورد بهقدری گیج بود که یادش نمیآمد کجاست.
The patient appeared slap-happy after the accident, exhibiting confusion and disorientation.
بیمار پس از تصادف منگ به نظر میرسید و گیجی و موقعیتناآگاهی را از خود نشان میداد.
بیخیال، بیدغدغه، الکیخوش، شنگول، بیقید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children ran around the park, slaphappy and full of energy, enjoying the sunny day to the fullest.
بچهها دور پارک دویدند؛ بیدغدغه و پرانرژی بودند و از روز آفتابی نهایت لذت را بردند.
slaphappy personality
شخصیت الکیخوش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slaphappy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slaphappy