با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Groggy

ˈɡrɑːɡi ˈɡrɒɡi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مست، تلو‌تلو خورنده، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The mountain climbers looked groggy.
- کوهنوردان بی‌حال و کسل به‌نظر می‌آمدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groggy

  1. adjective dizzy, stunned
    Synonyms: befuddled, confused, dazed, dopey, drunken, faint, hazy, out of it, punch-drunk, punchy, reeling, shaky, slaphappy, staggering, stupefied, swaying, tired, unsteady, weak, whirling, wobbly, woozy
    Antonyms: clear, clear-headed, cognizant

ارجاع به لغت groggy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groggy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groggy

لغات نزدیک groggy

پیشنهاد بهبود معانی