با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Grape

    ɡreɪp ɡreɪp
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      grapes

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable A2
    grape, انگور
    میوه انگور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - I love eating juicy grapes on a hot summer day.
    - عاشق خوردن انگور آبدار در روز گرم تابستان هستم.
    - The vineyard is filled with rows and rows of ripe grapes.
    - تاکستان پر از ردیف‌ ردیف انگورهای رسیده است.
    noun countable
    گیاه‌شناسی درخت انگور، تاک
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی
    - I loved sitting under the grape.
    - نشستن زیر درخت انگور را دوست داشتم.
    - I planted a grape last spring.
    - بهار گذشته تاک کاشتم.
    noun
    گلوله‌ی خوشه‌ای (به شکل خوشه‌ی انگور)
    - The soldiers loaded their cannons with grape.
    - سربازان توپ‌های خود را پر از گلوله‌ی خوشه‌ای کردند.
    - The grape tore through the enemy ranks.
    - گلوله‌ی خوشه‌ای صفوف دشمن را از هم پاشید.
    noun singular informal
    انگلیسی بریتانیایی شراب (the grape)
    - The good grape can turn an ordinary meal into a feast.
    - یه شراب خوب می‌تونه یه وعده‌ی غذای معمولی رو به یه جشن تبدیل کنه.
    - I always keep a bottle the grape on hand.
    - همیشه یه بطری شراب رو دم دست دارم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد grape

    1. noun A cluster of small projectiles fired together from a cannon to produce a hail of shot
      Synonyms: vintage, grapeshot, grapevine, grape vine

    Collocations

    ارجاع به لغت grape

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «grape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grape

    لغات نزدیک grape

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند