زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

فرمانده به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / farmaande /

commander, leader, chief, master, commandant, captain

افسر، کسی که فرمان می‌دهد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او با قاطعیت با فرمانده خود صحبت کرد.

He spoke to his commander in a confident manner.

فرمانده درخواست او را رد کرد.

The commander denied his request.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرمانده

  1. مترادف:
    آمر
    متضاد:
    فرمانبر
  1. مترادف:
    امیر سالار سپهسالار سردار سرکرده سرلشکر

ارجاع به لغت فرمانده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرمانده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرمانده

لغات نزدیک فرمانده

پیشنهاد بهبود معانی