با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Kiwi

    ˈkiːwiː ˈkiːwiː
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      kiwis

    توضیحات

    همچنین می‌توان از apteryx به‌ جای kiwi استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    kiwi, کیوی
    میوه کیوی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Kiwi is a rich source of vitamin C.
    - کیوی منبع غنی ویتامین C است.
    - I bought a basket of kiwi to make a fruit salad.
    - یک سبد کیوی خریدم تا سالاد میوه درست کنم.
    - I love to eat kiwi after dinner.
    - دوست دارم بعد از شام کیوی بخورم.
    noun countable
    kiwi, کیوی (نوعی پرنده‌ی بی‌پرواز و بومی انحصاری نیوزیلند که نماد ملی این کشور است)
    جانورشناسی کیوی (نوعی پرنده‌ی بی‌پرواز و بومی انحصاری نیوزیلند که نماد ملی این کشور است)
    لیست لغات مرتبط با جانورشناسی در انگلیسی
    - The kiwi is a unique bird that lays eggs that are almost as large as its body.
    - کیوی پرنده‌ای منحصر‌به‌فرد است که تخم‌هایی تقریباً به اندازه‌ی بدنش می‌گذارد.
    - The kiwi bird is nocturnal, meaning it is most active at night.
    - پرنده‌ی کیوی شبگرد است؛ به این معنی که در شب بیش‌ترین فعالیت را دارد.
    noun countable informal
    آدم اهل نیوزیلند، نیوزلندی
    - The kiwi in our group is always up for trying new adventures.
    - این آدم اهل نیوزیلند در گروه ما همیشه برای امتحان کردن ماجراجویی‌های جدید آماده است.
    - My roommate in college was a kiwi.
    - هم‌اتاقی من در کالج نیوزلندی بود.
    adjective informal
    مربوط به نیوزیلند، نیوزیلندی، اهل نیوزیلند
    - kiwi girls
    - دختران اهل نیوزیلند
    - the kiwi wine
    - شراب نیوزیلندی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد kiwi

    1. noun A native or inhabitant of New Zealand
      Synonyms: chinese-gooseberry, new-zealander, kiwi vine, Actinidia chinensis, actinidia-deliciosa
    2. noun Fuzzy brown egg-shaped fruit with slightly tart green flesh
      Synonyms: kiwi-fruit, chinese-gooseberry
    3. noun Nocturnal flightless bird of New Zealand having a long neck and stout legs; only surviving representative of the order Apterygiformes
      Synonyms: apteryx

    ارجاع به لغت kiwi

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «kiwi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kiwi

    لغات نزدیک kiwi

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند