آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Width

wɪdθ wɪdθ

شکل جمع:

widths

معنی width | جمله با width

noun B2

پهنا، عرض، پهنه، وسعت، چیز پهن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the width of this rug

پهنای این فرش

wallpaper in several widths

کاغذ دیواری به عرض‌های مختلف

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a road of this width

جاده‌ای به این پهنی

the width of his knowledge

وسعت دانش او

give width to a sleeve

آستین را گشاد کردن

a width of velvet

یک قواره (پارچه‌ی) مخمل

two widths of cloth

دو قواره پارچه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد width

  1. noun breadth, wideness of some amount
    Synonyms:
    extent reach range area amplitude compass span scope measure stretch broadness distance across diameter wideness girth thickness expanse cross measure squatness
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده width

  • noun
    width

سوال‌های رایج width

شکل جمع width چی میشه؟

شکل جمع width در زبان انگلیسی widths است.

ارجاع به لغت width

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «width» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/width

لغات نزدیک width

پیشنهاد بهبود معانی