فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Girth

ɡɜːrθ ɡɜːθ

شکل جمع:

girths

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

تنگ اسب، محیط، قطر شکم، ابعاد، تنگ بستن، بست، بست آهنی و چرمی، با تنگ بستن، دور گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The horse's girth is loose.

تنگ زین اسب شل است.

a man of big girth

مرد شکم‌گنده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد girth

  1. noun measurement around the waist
    Synonyms:
    waist measure distance around circumference expansion compass bigness
  1. noun a band
    Synonyms:
    strap cinch surcingle

ارجاع به لغت girth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «girth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/girth

لغات نزدیک girth

پیشنهاد بهبود معانی