شکل جمع:
girthsدور، محیط، پیرامون (چیزهای ضخیم یا بدن)
The doctor measured the patient’s waist girth.
پزشک، دور کمر بیمار را اندازه گرفت.
The tree’s girth made it impossible to wrap my arms around it.
محیط درخت باعث شد نتوانم بازوهایم را دور آن حلقه کنم.
a man of big girth
مرد شکمگنده
تنگ اسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The horse's girth is loose.
تنگ زین اسب شل است.
If the girth is too tight, the horse may become uncomfortable.
اگر تنگ اسب خیلی محکم باشد، حیوان ممکن است ناراحت شود.
شکل جمع girth در زبان انگلیسی girths است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «girth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/girth