آخرین به‌روزرسانی:

Strap

stræp stræp

گذشته‌ی ساده:

strapped

شکل سوم:

strapped

سوم‌شخص مفرد:

straps

وجه وصفی حال:

strapping

شکل جمع:

straps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

تسمه، بند، نوار (ساعت و لباس و کیف و غیره)

a leather strap

تسمه‌ی چرمی

The watch had a broken strap, so she had to replace it.

بند ساعت پاره شده بود، بنابراین مجبور شد آن را تعویض کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He unfastened her bra strap.

بند سوتین او را باز کرد.

verb - transitive

بستن، محکم کردن، سفت کردن (با تسمه)، تسمه‌پیچ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He was strapped to a chair.

او را به صندلی تسمه‌پیچ کرده بودند.

She strapped the baby into the car seat.

نوزاد را به صندلی ماشین بست.

verb - transitive

شلاق زدن

He knew if he lied his father would strap him.

می‌دانست که اگر دروغ بگوید پدرش او را شلاق خواهد زد.

The headmaster would strap students who were caught cheating on exams.

مدیر مدرسه به دانش‌آموزانی که در امتحان تقلب می‌کردند شلاق می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strap

  1. noun long piece of material
    Synonyms:
    tie band belt thong leash switch whip strop harness

سوال‌های رایج strap

گذشته‌ی ساده strap چی میشه؟

گذشته‌ی ساده strap در زبان انگلیسی strapped است.

شکل سوم strap چی میشه؟

شکل سوم strap در زبان انگلیسی strapped است.

شکل جمع strap چی میشه؟

شکل جمع strap در زبان انگلیسی straps است.

وجه وصفی حال strap چی میشه؟

وجه وصفی حال strap در زبان انگلیسی strapping است.

سوم‌شخص مفرد strap چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد strap در زبان انگلیسی straps است.

ارجاع به لغت strap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strap

لغات نزدیک strap

پیشنهاد بهبود معانی