آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ آذر ۱۴۰۳

    Band

    bænd bænd

    گذشته‌ی ساده:

    banded

    شکل سوم:

    banded

    سوم‌شخص مفرد:

    bands

    وجه وصفی حال:

    banding

    شکل جمع:

    bands

    معنی band | جمله با band

    noun countable A1

    موسیقی گروه

    band, گروه
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    a jazz band

    گروه نوازندگان جاز

    My favorite band released a new album today.

    گروه محبوب من امروز آلبوم جدیدی را منتشر کرد.

    noun countable C2

    بند، تسمه، طوق، نوار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    a thief with a band around his neck

    دزد با بندی دور گردنش

    They had tied the logs together with a band.

    هیزم‌ها را با بند به هم بسته بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the waistband of a dress

    بند کمر لباس زنانه

    noun countable

    محدوده

    The thermometer indicated that the temperature was within the safe band.

    دماسنج نشان داد که دما در محدوده‌ی بی‌خطر قرار دارد.

    The temperature dropped within the band of 20 to 25 degrees Celsius.

    دما در محدوده‌ی ۲۰ تا ۲۵ درجه‌ی سلسیوس کاهش یافت.

    noun countable

    گروه، دسته، باند (از افرادی که علایق یا عقاید یکسانی دارند یا برای هدفی خاص به یکدیگر پیوسته‌اند)

    a small band of revolutionaries

    گروه کوچکی از انقلابیون

    They formed a band to raise money for charity.

    دسته‌ای را برای جمع‌آوری پول برای امور خیریه تشکیل دادند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a band of thieves

    دسته‌ای دزد

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی نوار پیچیدن دور، با نوار بستن، با بند بستن، با تسمه بستن

    We need to band the boxes.

    باید جعبه‌ها را قبل از ارسال با نوار ببندیم.

    The vet recommended banding the dog's tail.

    دام‌پزشک توصیه کرد که دور دم سگ نوار بپیچیم.

    noun countable

    پوشاک نوار (لباس)

    The dress had a sparkly band at the waist.

    این لباس یک نوار درخشان در کمر داشت.

    The band on her dress matched her shoes perfectly.

    نوار روی لباسش کاملاً با کفش‌هایش ست بود.

    noun countable

    ناف‌بند، نوار (ناف نوزاد)

    The band needed to be changed regularly to prevent infection.

    برای جلوگیری از عفونت، ناف‌بند باید به‌طور مرتب تعویض شود.

    The nurse tied a band around the baby's navel after birth.

    پرستار بعد از تولد یک نوار به دور ناف کودک بست.

    noun countable

    فیزیک محدوده، باند (طول موج)

    a wide band of radio frequencies

    باند گسترده‌ای از بسامدهای رادیویی

    The scientist discovered a new band of electromagnetic waves.

    این دانشمند محدوده‌ی جدیدی از امواج الکترومغناطیسی را کشف کرد.

    noun plural

    نوار (دور گردن) (به‌عنوان بخشی از لباس افراد مبلغ دین یا دانشگاهیان یا قضات یا وکلا) (bands)

    The lawyer's black bands contrasted with her gray suit.

    نوارهای مشکی وکیل با کت‌وشلوار خاکستری او در تضاد بود.

    The priest proudly displayed his bands.

    کشیش نوارهای خود را با افتخار به نمایش گذاشت.

    noun countable

    حلقه (ازدواج)

    The band symbolized their eternal love and commitment.

    این حلقه نماد عشق و تعهد ابدی آن‌ها بود.

    The couple exchanged bands during a beautiful ceremony.

    این زوج در مراسمی زیبا حلقه‌های خود را ردوبدل کردند.

    verb - intransitive verb - transitive

    متحد کردن، دسته کردن، گرد هم آوردن، متحد شدن، ملحق شدن

    Small groups of workers banded together.

    گروه‌های کوچکی از کارگران با هم متحد شدند.

    The community will band together to clean up the park.

    جامعه با هم متحد خواهند شد تا پارک را تمیز کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We need to band together to fight against injustice.

    باید برای مبارزه با بی‌عدالتی متحد شویم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد band

    1. noun something which encircles
      Synonyms:
      ring tie line circle strap rope cord ribbon strip tape belt chain hoop link scarf bandage binding cable fillet harness ligature sash stay braid bond shackle truss bandeau manacle snood circuit copula
    1. noun group of people with same interest
      Synonyms:
      group company party association society gathering body bunch collection club gang crew troop assembly outfit corps troupe cluster coterie clique bevy covey horde menagerie
    1. noun musical group
      Synonyms:
      troupe combo ensemble orchestra symphony philharmonic
    1. verb group or join group
      Synonyms:
      combine unite group gather merge ally team affiliate consolidate amalgamate conjoin federate coadjute league belt

    Phrasal verbs

    band about

    مرتب اشاره کردن به، مرتب ذکر کردن

    Collocations

    band saw

    اره‌‌ی نواری

    hat band

    نوار یا بند کلاه

    Idioms

    to beat the band (or the devil)

    (عامیانه) با حرارت و اشتیاق عمل کردن، تند و پرآب و تاب انجام دادن

    سوال‌های رایج band

    معنی band به فارسی چی میشه؟

    کلمه "band" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که با توجه به زمینه استفاده، می‌تواند به معانی مختلفی ترجمه شود. اصلی‌ترین و رایج‌ترین معنی این واژه "گروه" است، اما در ادامه به بررسی سایر معانی و نکات جالب مربوط به این کلمه می‌پردازیم.

    معنی اصلی: گروه

    "Band" به معنای "گروه" معمولاً برای اشاره به گروه‌های اجتماعی، موسیقی، یا حتی گروه‌های ورزشی استفاده می‌شود. به عنوان مثال، یک "band" موسیقی شامل چند نفر است که با هم آهنگ می‌سازند و اجرا می‌کنند. این واژه همچنین می‌تواند به گروه‌های غیررسمی مانند دوستان یا همکاران نیز اشاره داشته باشد.

    معنی دیگر: نوار یا باند

    در زمینه‌های مختلف، "band" به معنای "نوار" یا "باند" نیز استفاده می‌شود. به عنوان مثال، در الکترونیک، "band" می‌تواند به باند فرکانسی اشاره کند. همچنین در صنعت، "rubber band" به معنای نوار لاستیکی است که برای جمع کردن اشیاء استفاده می‌شود.

    معنای نظامی

    در زمینه نظامی، "band" به گروهی از سربازان اشاره دارد که مأموریت خاصی را به عهده دارند. این مفهوم معمولاً در تاریخ نظامی برای توصیف گروه‌های کوچک و منظم از سربازان به کار می‌رود.

    کاربرد در علم

    در علم، "band" به معنای "باند" می‌تواند به نوارهای انرژی اشاره داشته باشد، به‌ویژه در فیزیک و شیمی. به عنوان مثال، در نظریه باند انرژی، الکترون‌ها در مواد نیمه‌هادی به صورت باندهای خاصی از انرژی دسته‌بندی می‌شوند.

    نکات جالب

    - تاریخچه: واژه "band" از زبان لاتین "banda" به معنای "نوار" یا "گروه" آمده است و در زبان‌های دیگر نیز مشابهت‌هایی دارد.

    - استفاده‌های فرهنگی: "band" در فرهنگ‌های مختلف به عنوان نمادی از همکاری و همبستگی شناخته می‌شود. مثلاً در بسیاری از فرهنگ‌ها، گروه‌های موسیقی به عنوان نمایندگان فرهنگی و اجتماعی شناخته می‌شوند و تأثیر زیادی بر جامعه دارند.

    - انواع "band": انواع مختلفی از "band" وجود دارد، مانند "marching band" (گروه موزیک نظامی) که معمولاً در رویدادهای عمومی و جشن‌ها اجرا می‌کند و "rock band" (گروه راک) که در زمینه موسیقی راک فعالیت می‌کند.

    گذشته‌ی ساده band چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده band در زبان انگلیسی banded است.

    شکل سوم band چی میشه؟

    شکل سوم band در زبان انگلیسی banded است.

    شکل جمع band چی میشه؟

    شکل جمع band در زبان انگلیسی bands است.

    وجه وصفی حال band چی میشه؟

    وجه وصفی حال band در زبان انگلیسی banding است.

    سوم‌شخص مفرد band چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد band در زبان انگلیسی bands است.

    ارجاع به لغت band

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «band» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/band

    لغات نزدیک band

    • - bananas
    • - banausic
    • - band
    • - band about
    • - band saw
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.