فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rope

roʊp rəʊp

گذشته‌ی ساده:

roped

شکل سوم:

roped

سوم‌شخص مفرد:

ropes

وجه وصفی حال:

roping

شکل جمع:

ropes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

طناب، رسن، ریسمان

A rope is stronger than a thread.

طناب از نخ محکم‌تر است.

a rope of pearls

یک رشته مروارید

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a rope of garlic

یک رشته سیر، سیر به نخ کشیده

Cook the candy until it ropes.

آبنبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.

verb - transitive

با طناب بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to rope a horse

اسب را با کمند گرفتن

The police roped off the scene of the murder.

پلیس صحنه‌ی قتل را با نرده‌ی طنابی محصور کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They roped the disobedient sailor to the mast.

ملوان نافرمان را به دکل کشتی طناب‌پیچ کردند.

He roped his horse to a tree.

اسب خود را به درختی بست.

verb - intransitive

به شکل طناب درآمدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rope

  1. noun cord, line
    Synonyms:
    string thread line twine tape lace strand cable cordage lanyard braiding lasso lariat hawser

Phrasal verbs

rope in

1- با کمند گرفتن 2- (عامیانه) با شیره مالی یا حیله به کاری واداشتن

Idioms

give someone enough rope

(عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل بیش از ظرفیت او دادن

give someone plenty of rope

(عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل زیاد دادن

know the ropes

(عامیانه) راه و چاه را بلد بودن، به رموز کار آشنا بودن

on the ropes

1- (مشت‌زنی) ضربه‌خورده و پرت‌شده بر نرده‌ی طنابی 2- (عامیانه) در شرف تباهی، بیچاره

the end of one's rope

پایان صبر و حوصله یا استقامت یا چاره‌جویی، رسیدن کارد به استخوان

ارجاع به لغت rope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rope

لغات نزدیک rope

پیشنهاد بهبود معانی