گذشتهی ساده:
ropedشکل سوم:
ropedسومشخص مفرد:
ropesوجه وصفی حال:
ropingشکل جمع:
ropesطناب، رسن، ریسمان
A rope is stronger than a thread.
طناب از نخ محکمتر است.
a rope of pearls
یک رشته مروارید
a rope of garlic
یک رشته سیر، سیر به نخ کشیده
Cook the candy until it ropes.
آبنبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.
با طناب بستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to rope a horse
اسب را با کمند گرفتن
The police roped off the scene of the murder.
پلیس صحنهی قتل را با نردهی طنابی محصور کرد.
They roped the disobedient sailor to the mast.
ملوان نافرمان را به دکل کشتی طنابپیچ کردند.
He roped his horse to a tree.
اسب خود را به درختی بست.
به شکل طناب درآمدن
1- با کمند گرفتن 2- (عامیانه) با شیره مالی یا حیله به کاری واداشتن
(عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل بیش از ظرفیت او دادن
(عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل زیاد دادن
(عامیانه) راه و چاه را بلد بودن، به رموز کار آشنا بودن
1- (مشتزنی) ضربهخورده و پرتشده بر نردهی طنابی 2- (عامیانه) در شرف تباهی، بیچاره
پایان صبر و حوصله یا استقامت یا چارهجویی، رسیدن کارد به استخوان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rope» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rope