با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rope

roʊp rəʊp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    roped
  • شکل سوم:

    roped
  • سوم شخص مفرد:

    ropes
  • وجه وصفی حال:

    roping
  • شکل جمع:

    ropes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
طناب، رسن، ریسمان
- A rope is stronger than a thread.
- طناب از نخ محکم‌تر است.
- a rope of pearls
- یک رشته مروارید
- a rope of garlic
- یک رشته سیر، سیر به نخ کشیده
- Cook the candy until it ropes.
- آبنبات را بپز تا رشته رشته و چسبناک بشود.
verb - transitive
با طناب بستن
- to rope a horse
- اسب را با کمند گرفتن
- The police roped off the scene of the murder.
- پلیس صحنه‌ی قتل را با نرده‌ی طنابی محصور کرد.
- They roped the disobedient sailor to the mast.
- ملوان نافرمان را به دکل کشتی طناب‌پیچ کردند.
- He roped his horse to a tree.
- اسب خود را به درختی بست.
verb - intransitive
به شکل طناب درآمدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rope

  1. noun cord, line
    Synonyms: braiding, cable, cordage, hawser, lace, lanyard, lariat, lasso, strand, string, tape, thread, twine

Phrasal verbs

  • rope in

    1- با کمند گرفتن 2- (عامیانه) با شیره مالی یا حیله به کاری واداشتن

Idioms

  • give someone enough rope

    (عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل بیش از ظرفیت او دادن

  • give someone plenty of rope

    (عامیانه) به کسی اختیار و آزادی عمل زیاد دادن

  • know the ropes

    (عامیانه) راه و چاه را بلد بودن، به رموز کار آشنا بودن

  • on the ropes

    1- (مشت‌زنی) ضربه‌خورده و پرت‌شده بر نرده‌ی طنابی 2- (عامیانه) در شرف تباهی، بیچاره

  • the end of one's rope

    پایان صبر و حوصله یا استقامت یا چاره‌جویی، رسیدن کارد به استخوان

ارجاع به لغت rope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rope

لغات نزدیک rope

پیشنهاد بهبود معانی